هوالستار
یکشنبه خونه ی مونا و مریم بودیم با زینب
جای شما خالی خیلی مزه داد. شب قبلش مونا بهم تو اف بی مسیج داد که پاشو فردا بیا خونه مون ناهار و شام و با هم درست میکنیم و میخوریم. منم که اصلا بلد نیستم تعارف کنم گفتم باشه. خلاصه با زینب رفتیم به سمت خونه ی مونا اینا.
اسمش این بود که ناهار و شام و "با هم" درست کنیم ولی بنده خدا مونا همه اش و درست کرد. ما هم با کلی خجالت خوردیم. ولی عالی شدا عاااااالی. جالبیش اینجا بود که ناهارمون یه غذای کاملا مدرن و شام یه غذای کاملا سنتی بود.
حتما دوست دارید بدونید چی بود؟ ناهار "لازانیا" و شام هم "آش" و ما چقدر مونای بنده خدا رو سر آش اذیت کردیم.
آخه از وقتی ناهار تموم شد, مونا هی پرسید آقا برای شب چی بزارم ؟ ما هم هیچ کدوم ایده نداشتیم
یهو به ذهنش "آش" خورد, گفت ولی نخود هاش باید از شب قبل خیس خورده باشه که خوب بپزه. دیگه با کلی حسیتیت کردن, به این نتیجه رسیدیم که همون آش! ولی فکر کنم مونا پشیمون شد که مارو دفعه ی بعد دعوت کنه بسکه هی بهش گفتیم الان دلمون درد میگیره و چقدر نخود هاش نپخته ان و ...
شب هم مثل پررو ها خوابیدیم ... دیگه نمیدونم تو دلشون چی به ما گفتن ... خلاصه خیلی به مریم و مونا زحمت دادیم
آهان یادم رفت اینو هم بگم که سه تا فیلم هم دیدیم "لوسی", "پنج ستاره" و "پله ی آخر"
ولی از همه بهتر لوسی و از همه چرت و پرت تر پله ی آخر بود
این از روز یکشنبه, روز دوشنبه هم خونه ی فاطمه گلحسنی بودیم. تولد بیست و چهار سالگی و این حرفا
خلاصه کلی زحمت کشیده بودند با مامانش و کلی خوش گذشت.
خوب من فعلا برم
این همسایه بالایی ابله ما داره درل میکنه, سرم رفت . نه دقیقه دیگه هم اذان ظهره ...
یا علی
.: Weblog Themes By Pichak :.