هو القادر
سلام سلام
بعد یه هفته ی نفس گیر, اومدم یه پست بزارم و ان شالله برم برای نیمه ی دوم بازی
اول اینکه امروز که میشه روز شنبه و روز تعطیل اینجا (مثلا), بنده امتحان آمار داشتم. اتوبوس های همیشگی که باهاش میرفتم دانشگاه, روزای تعطیل لالا تشریف دارن و خلاصه بنده امروز مجبور شدم با قطار برم دانشگاه. قطار اول که نیومد, قطار بعدی تا 1 دقیقه قبل اومدنش, خبری نشد, بعد یهو تو بلندگو خبر دادن که ایشون هم جاش خوبه و امروز قصد مسافر بردن نداره... از اونجایی که خدا هیچ وقت هیچ بنده اش رو به حال خودش رها نمیکنه, چند نفر از بر و بچ دیگه ی دانشگاه هم ناامید و مستغرفا منیبا, اومدن گفتن چیکار کنیم ؟
آقا تصمیم بر این شد که ما پنج نفر با تاکسی روونه ی دانشگاه بشیم ...
اولش که راننده میگفت من پنج نفر نمیبرم, بعد که کلی بین ما دید که داریم میگیم کی بمونه, کی فداکاری کنه امتحان نده و .... برگشت گفت جهنم الضرر! بیاید پنج نفرتون منتها یه پولی به کرایه تون اضافه میشه. تو دلم گفتم این دنیا تا میتونی بگیر, فقط اون دنیا نیای بیفتی به پای ما که پل صراط تنگ و تاریکه و ...
خلاصه با کلی دلهره درست سر ساعت, رسیدیم به امتحان ... ولی خیلی مزه داد....
امروز سومین امتحان متوالی بود که میدادم... 4 تا, تا الان دادم, 4 تای دیگه مونده ... همچین انسان صبوری هستم من
در آخر این آیه رو دوست دارم با شما به اشتراک بزارم چون خیلی دوسش دارم:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
این و خدا به پیغمبرش گفت وقتی توی جنگ بدر تعداد دشمن خیلی بیشتر از تعداد لشکریان خدا بود و پیغمبر به یاری خدا مشتی خاک به سمت دشمن پرتاب کرد و همه ی سپاه دشمن با وجود شمار زیادشون تار و مار شدن.
معنی آیه اینه:
این شما نبودید که آنها را کشتید بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی ( ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها ) انداختی بلکه خدا انداخت! و خدا می خواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند خداوند شنوا و داناست.
ای فدای تو خدای قشنگم ... چقدر کارها رو برای ما و به دست خودمون جلو بردی ولی ما نفهمیدیم و تو هم هیچی نگفتی ....
یا علی
.: Weblog Themes By Pichak :.