اصلا قسمت این بود که شیر کاکائو های نذری ظهر عاشورا به دست هیت برسه
دیشب وقتی تند تند تو دانشگاه میدوییدم تا به اتوبوس برسم که بتونم به شب عاشورای ارباب برسم, فکرش و نمیکردم که ارباب کمک کنه تا به فیض مراسم برسم ...
خود ارباب کمک کرد تا تو اون بارون بتونیم محموله رو به مقصد برسونیم
خدایا باورم نمیشه ... واقعا کمک ارباب بود
ای که نفسم به نفست بنده ...
خدایا من به این نتیجه رسیدم که باز این آشوبی که ارباب به پا کرده, ته تهش منتهی میشه به رحمت بی منتهای تو
در بنده های خودت چی دیدی که اینطوری با فدا کردن گلهات راه رسیدن به خودت رو آسون کردی رب من ؟
باز هم باید به تو دست مریزاد گفت ...
فقط خدایا یه حرف در گوشی : اگه به تو قول بدیم که با این کشتی نجات خودمون رو بهت نزدیک کنیم, قول میدی یه گل دیگه رو فدا نکنی ؟ یا صاحب الزمان ...
یا علی
تاریخ : سه شنبه 93/8/13 | 6:21 عصر | نویسنده : آهو | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.